سراب رد پای تو!

.:شرح حال نویسی:.

سراب رد پای تو!

.:شرح حال نویسی:.

عشق می ارزد!


به خدا عشق به رسوا شدنش می ارزد
و به مجنون و به لیلا شدنش می ارزد

دفتر قلب مرا وا کن و نامی بنویس
سَنَدِ عشق، به امضا شدنش می ارزد

گر چه من تجربه ای از نرسیدن هایم
کوشش رود به «دریا» شدنش می ارزد

کیستم؟ باز همان آتش سردی که هنوز
حتم دارد که به اِحیا شدنش می ارزد

با دو دستِ تو فرو ریختنِ دَم به دَمَم
به همان لحظه ی برپا شدنش می ارزد

دل من در سبدی، عشق به «نیل» تو سپرد
نگهش دار، به «موسی» شدنش می ارزد

سالها گر چه که در پیله بمانَد غزلم
صبرِ این کِرم به زیبا شدنش می ارزد


یوسف گم گشته

سرخ صورتم از سیلی ، اما زرد تنم
یوسف هم دست حق و پاره پاره پیرهنم

از درون همه ویرونم ، اما ظاهرم آباد
شهر خاموشانه قلبم ، رو لبام پره فریاد
من همه نقدینه هام رو پای عاشقی دادم
پا به زنجیر و اسیرم ، اما از خودم آزاد
سرخ صورتم از سیلی ، اما زرد تنم
یوسف هم دست حق و پاره پاره پیرهنم

آبروم رفته از دست آوازه های عشق
مونده ام بی پناه ، پشت دروازه های عشق
روز بی ابرم و مثل خارم به چشم شب
قلب من شده باز ، سپر تازه های عشق
سرخ صورتم از سیلی ، اما زرد تنم
یوسف هم دست حق و پاره پاره پیرهنم

منصور تهرانی، با صدای ستار

شروعی نو!

مینویسم تا بمانم!